توي دفتر قديمياش ديدم. ميدان هفت تير. براي اولين و آخرين بار. چه دفتر درندشتي بود خودش لوكيشني بود براي خودش. او داشت با دختربچهاي كه شبيه عروسكان اساطيري يونانيان بود بازي ميكرد. ميمرد و زنده ميشد برايش.
http://www.bartarinha.ir/fa/ne....ws/57200/گفتوگوي من
ماریانا آوانسیان
خیلی دوستش داشتم
خدارحمتش کنه
روحش شاد
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
تبســـــــــــم
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟