چند وقتیست هر چه میگردم هیچ حرفی بهتر از سکوت پیدا نمی کنم...نگاهم اما...گاهی حرف می زند گاهی فریاد می کشد...و من همیشه به دنبال کسی می گردم که بفهمد یک نگاه خسته چه می خواهد بگوید...
Comment reported successfully.
Post was successfully added to your timeline!
You have reached your limit of 50000 friends!
File size error: The file exceeds allowed the limit (92 MB) and can not be uploaded.
Unable to upload a file: This file type is not supported.
We have detected some adult content on the image you uploaded, therefore we have declined your upload process.
To upload images, videos, and audio files, you have to upgrade to pro member. Upgrade To Pro
مهدی کاظمی
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
سما
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
صدای آشنا
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
عاطفه
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
عاطفه
کلمه ها در ذات شان مَنِشی زنانه دارند.باید هوای شان را داشت.مراقب شان بود.نازشان را کشید.
کلمه ها همسفر آدم هایند.همسفران ِ حساس ِ ناگزیر از همراهی.اما از یک جا به بعد جاده ها، منحصر به آدم ها می شوند.
از یک جا به بعد،سرزمین حیرت است.باید کلمه ها را زمین بگذاری.کلمه ها می شوند اسباب زحمت.نمی توانی حرف هایت را لای دندانه ها و توی دایره ها و زیر کشیده ها و وسط نقطه های کلمات جا بدهی. کلمه ها با آن دهان های بسته، باز نمی توانند آنطور که باید، معنای درون شان را بگویند. کلمه ها هر اندازه که پاکیزه باشند، می توانند به اتفاق هم قصه ای دروغ بسازند.
از یک جا به بعد فصل نگاه هاست.مرحله ی چشم ها!
چشم ها،دریچه ی روح اند؛دهان ِ بی دروغ! از یک جا به بعد باید با چشم ها حرف زد.باید از چشم ها شنید.
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
مهدی کاظمی
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?
عاطفه
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?