پیش 1 سال - ترجمه

امـروز صبـح
از لب طاقچہ عـادت
ڪتاب دوست‌داشتنت را برداشتـم
و از میـان آن
شعـر سپیـدے را خوانـدم
ڪہ نوشتہ بود
همہ‌چیـز را می‌توان فرامـوش ڪرد
جز رنڪَ چشـم‌هایی ڪہ
بہ آدم حس زندڪَی ڪردن می‌دهد ...💜

پسند