پیش 6 سال - ترجمه


ماه تابید و چو دید آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت در آغوش مرا...!
گفت: «خاموش در این جا چه نشستی؟» گفتم:
بوی «محبوبه ی شب» می برد از هوش مرا...!
بوی محبوبه ی شب، بوی جنون پرور عشق
وه، چه جادوست که از هوش برد بوش مرا...!
بوی محبوبه ی شب، نغمه ی چنگی ست لطیف
که ز افلاک کند زمزمه در گوش مرا...!
بوی محبوبه ی شب همچو شرابی گیراست
مست و شیدا کند این جام پر از نوش مرا...!
بوی محبوبه ی شب جلوه ی جادوییِ اوست
آن که کرده ست به یکباره فراموش مرا...!

#فریدون_مشیری

پسند