گاهي از حمله ي يه گربه قفس ميشكند
تاتوپرواز كني راهي صحرا بشوي...
گاهي از چاه قراراست به زندان بروي
اخر قصه هم اغوش زليخا بشوي...
گاهي انگار ضروريست بگندي درخود
تامبدل به شرابي خوش و گيرا بشوي...
گاهي از خارگل سرخ برنجي،بد نيست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوي...
گاهي اوقات قرار است كه در پيله ي درد
نم نمك شاپركي خوشكل و زيبا بشوي...
گاهي اوقات صلاح است كه تنها بشوي
چون مقدر شده تكخال ورقها بشوي...