تونمیخواهی عزیزت بشوم زور که نیست،یا نگاهم بکند چشم تو مجبور که نیست ،شدیه روزم بیایی وبه تنهایی ما سر بزنی ،با توام کلبه تنهایی ما دور که نیست،آنکه با شاخه گلی حرف دلش را میزد،پره درد است ولی مثل تو مغرور که نیست
مادرم سخت پریشان من است مادرم تاب ندارد غم فرزندش را،قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را،منم آن شیخ سیه روز که درآخر عمر،لای موهای تو گم کرده خداوندش را