موندم زخم خوردم از قلبم چون نمیشد از عشق برگردم
با غرورم یه شهر هم درده بس که شعرامو زندگی کردم
من یه عمره تمام دردامو قصه کردم برای یک دنیا
شعر گفتم برای این مردم که تو حرفامو بشنوی تنها بشنوی تنها
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با قلب خودم
من با این زخما چه کنم خسته شدم از حال خودم
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با حس خودم
من با این رویا چه کنم خسته شدم از دست خودم
وقتی چیزی نمی گم از حالم میشه حرفاتم نقطه چین باشه
گاهی وقتا سکوت می تونه بهترین شعر رو زمین باشه
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با قلب خودم
من با این زخما چه کنم خسته شدم از حال خودم
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با حس خودم
من با این رویا چه کنم خسته شدم از دست خودم
TAHA
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟