روزی دریه مسجددرجنوب لبنان جلسه ی بحثی برگزارشده بوددوستانش ازاوخواستنددراین
جلسه شرکت کندبه جلسه امدطولی نکشیدبحث مردی شدکه فرماندهی عملیاتهای چریکی
رابرعهده داردعده ای درمجلس چنان برعلیه اش حرف زدندکه اگرمیشناختنش اورامیکشتن
وکشتن اوراحلال میدانستنددوستانش مانع توضیح دادن اوشدندامااوخودش میخواست حتی به
قیمت جانش ازرسالتش دفاع کند چمران رامیگویم