دارم به دل هوای حرم ایّها الغریب
دلتنگ کربلا شده ام مست بوی سیب
دیشب لهوف خواندم و بغضم شکسته شد
در صفحه ای نوشته شده؛ "ایّها الشبیب"
ارباب ما کفن که به جز بوریا نداشت
دزدید کهنه پیرهنش...پستِ نانجیب
از قتلگه صدای عجیبی رسید آه
یک ناله ی حزین "پسرم نیستی غریب"
بار گناه و معصیتم گر چه بیشمار
رویم سیاه گشته ، دلم هستْ، ناشکیب
اما دلم به اذن دخول حرم خوش است
تا جان دهم به شوق سلامت ... چُنان حبیب
این خاک کربلا که دهد درد را شفا
من را معاف کرده ز درمانِ هر طبیب