آرام,آرام
ذره,ذره....آب مي شوم
میميرم و مردنم را هر روز در برابر آيينه نظاره ميكنم.
اين چه رنجی است كه گريبان گير وجودم شده است؟؟؟
خدايا انگار در باطلاقي افتاده ام كه هر چه بيشتر دست و پا ميزنم بيشتر فرو ميروم...
تمام وجودم از ترس بی حس شده است...نه سردم,نه گرمم...نه خوابم,نه بيدارم....نه زنده ام و نه مرده....چه حالي دارم؟؟؟
خودم هم نميدانم....
سردرگمم,گيجم,پر از هياهوي سكوتم,سكوتیكه هيچگاه شكسته نشد....
آرام,آرام
ذره,ذره.....آب میشوم
براي رهايي از مرگ در باطلاق وجودم دست و پنجه ميزنم....
من رهايي را نميخواهم,مگر با تو. ......
ahmad
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
ahmad
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
amiraliiii
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟