باور کن
من با دلم
به توافق رسیده ام
دیگر دل نخواهم بست
به دلبستگیهای معلق
وقتی خدا هم
با احساسم بازی میکند
لحظه لحظه سکوت
از تنم بالا میرود
و بغض بغض
در من ذوب میشود
من زخمهای پاییزی به تن دارم
که برگهایش دائم
در من خش خش میکند
چه تماشاى عميقى ست
غروب تنهاییم
چه دلداده رفیقی
که از این همه خاکستر
گردو غبار هم راه نینداخته
#امير_وجود
@Shabhieydelltngey
کاش میشد برای ساعتی مُرد! آن وقت است که میفهمی چه کسی از نبودنت دق میکند ، و چه کسی ذوق ! دلم ؛ ساعتی مُردن میخواهد ...
Sam
حذف التعليق
هل أنت متاكد من حذف هذا التعليق ؟
ahora
حذف التعليق
هل أنت متاكد من حذف هذا التعليق ؟
vihann
حذف التعليق
هل أنت متاكد من حذف هذا التعليق ؟