به ماگفتندبایدبازی کنیدگفتیم باکی گفتندبادنیاتاخواستیم برسیم بازی چی .سوتاغازبازی روزدن فقط فهمیدم خداتوتیم ماست بازی شروع شدودنیاشت سرهم بماگل میزدولی نمیدونم چراهروقت به نتیجه نگاه میکردم.امتیازهابرابربود.توهمین فکربدم که خدازدبه .بشدم خندیدوگفت نگران نباش تووقت اضافه میبریم حالابازی کن گفتم اخه چطوری.بازم خندیدوگفت خیلی ساده فقط باس بده به من.باقیش بامن.....بس الهی به امیدتو..........
خوش اخلاخ وخنده رو