روز دهم هک شدنم نوشتم از رنج وجودش جگرم سوخته است مهری به لب و گه دهنم دوخته است اشکم ز دو دیده روان است گهی بالم بشکسته و پرم سوخته است این سینه همی سوزد و آهی بدرآید ز وجودم در جان منم از شررش آتش افروخته است آوا به گلو مانده و حسرت به دلم چون راز بگویم لبم هم دهنمم سوخته است