یه روز ی لری… یه روز یه ترکی… یه روز یه قزوینی… یه روز یه اصفهانی …مثل مرد جلودشمن وایسادن تا کسی نگاه چپ به خاک و ناموسمون نکنه. لره…بروجردی بود ترکه… باکری بود قزوینیه…بابایی بود اصفهانیه… همت بود سلامتی همشون......
مریض بودم مامانم داشت دارو هام میداد که دادش کوچیکم اومد گفت: منم از اینا میخام مامانم گفت الهی عمت بمیره برات اینایی که آبجیت باید بخوره پی پیه,فقط آبجی باید بخوره! ای خدا ب نظرم من بچه سر راهی هستم!!!
حسرت
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
ساسان زد
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟