گاه عشق تو ز تشویش کشد بندمرا
گاه یک عقل بداندیش دهد پند مرا

اتصالی که میان من و دستان تو هست
میدهد بر تو و دنیای تو پیوند مرا

مرگ راحتتر از ان است که تو فکر کنی
گاه یک چهره فقط ..کشته به لبخند مرا

نقشه دارم که کجا کی نظری برتو کنم
ناگزیرم کند ان چشم به ترفند مرا

مثل یک خواب که شیرین و پر از ابهام است
سایه ای از تو و این خاطره افکند مرا

آنچنان حل شده ام در تو وآمیخته ام،
بعد ازین مردم شهرم نشناسند مرا

Respect!