دخترک از میان جمعیتی که گریه کنان شاهد اجرای تعزیه اند رد میشود
عروسک و قمقمه اش را محکم زیربغل میگیرد
شمر باهیبتی خشن، همانطور که دور امام حسین میچرخد و نعره میزند، از گوشه ی چشم دخترک را می پاید
دختر با قدم های کوچکش از پله های سکوی تعزیه بالا می رود
از مقابل شمر میگذرد، مقابل امام حسین می ایستد و به لب های سفید شده اش زل میزند قمقمه را که آب تویش قلپ قلپ صدا میدهد، مقابل او می گیرد
شمشیر از دست شمر می افــتــــد و رجزخوانی اش قطع میشود
دخترک می گوید: "بخور برای تو آوردم" و بر میگردد روبروی شمر می ایستد
مردمک های دخترک زیر لایه براق اشک میلرزد
توی چشم های شمر نگاه میکند و با بغض میگوید: بـــابـــای بــــــد..!!!....
mojtaba
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
امیر
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
mojtaba
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
aniz az
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟
امیر
« aniz az من بچه بودم هر سال عاشورا دعا میکردم که خدایا امسال نذار امام حسین شهید بشه...فکر میکردم هر سال شهید میشه»
------------------------------------
آفرین آرزوی باهوش!
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟