حکایت رفاقت
حکایت قهوه ایست که به یادت تلخ نوشیدم
و با هر جرعه اش اندیشیدم که طعمش را دوست دارم یا نه ؟!...
آنقدر ماندم بین دوست داشتن و نداشتن که...
تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه میخواهم
حتی تلخ تلخ...

پسند