.









باختم ...

آرزو را به تمنا ...


باغ خشکیده ی حسرت به بهار تسلیم

چشمه ساده دلی را به سپیدار امید

خواب شب را به غم نیلی هنگام سحر

به بی باکی عشق ...

.
.
.

همچنان می بازم ...

شعله ی شیفتگی را به نسیم خنک شیفتگی چشمانت...

حرفهای دل خود را به سکوت ...

سردی فاصله ها را به لهیبی از آه...

خستگی را به سبکبالی یادت در دل ...

نفسم را به غمت ...
.
.
.

و شبی خواهم باخت ...
.
.
.

آخرین آه گدازان دلم را به نوای خوش پرپر زدن از بند قفس ...

غزل زندگی ام را به وقار یک سنگ ...

.
.
.
.

و زمان را به ابد ...

پسند