پیش 10 سال - ترجمه

در چشم پنجره هر شب

ماه را سیاه می کنم

ستاره ها را خط می زنم

و به شمعدانی می سپارم

حواسش باشد

پروانه ای نپرد

هیچ بادی نگذرد

و شبگردی نخواند

تا تو در رؤیای من گل می کنی

و من با یک سبد چشمان تو

از راه شب بوها

به خانه بر می گردم

پسند