درد علی [ علیه السلام ] دو گونه است، دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر درد [بسیار بزرگتر] ی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند، اما این درد علی [ علیه السلام ] نیست؛ دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است ، تنهایی است، تنهایی که ما آن را نمی شناسیم.
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را، که علی [ علیه السلام ] درد شمشیر را احساس نمی کند و ما درد علی را احساس نمی کنیم.
نویسنده : دکتر شریعتی
خطا از من است، می دانم
از من که سالهاست گفته ام \" ایاک نعبد\"
امــــــــــــــــــــــــــا
به دیگران هم دلسپرده ام...
از من که سالهاست گفته ام \" ایاک نستعین\"
امــــــــــــــــــــــــا
به دیگران هم تکیه کرده ام
امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
رهایم نکن
بیش از همیشه دلتنگم
به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...
خداوندا
دل به تو سپرده ام
مرا به حال خود وا مگذار...
شبیه برگ پائیزی پس از تو قسمت بادم خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت تو از یادم خداحافظ و این یعنی در اندوه تو می میرم دراین تنهایی مطلق که می بندد به زنجیرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمیارد و برف ناامیدی بر سرم یکریز می بارد چگونه بگذرم از عشق از دلبستگی هایم؟؟؟ چگونه میروی با این که میدانی چه تنهایم؟؟؟ خداحافظ تو ای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ به پایان آمد این دیدار پنهانی خداحافظ بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ بدون من یقین دارم که میمانی!!!
کارشناسی زیست شناسی کارشناسی ارشد میکروبیولوژی