اين قدر در بغل سرد هوا ناز نكن
پيش پاييز دگر سفره دل باز نكن
تا هوا منقلب و تيره و ابری ديدی
هوس كوچه بی عابر شيراز نكن
در هوای قدمت برگ اگر می ريزد
برگ را با قدمت محرم و همراز نكن
با تن لخت درختی كه به تو محرم نيست
عشق بازی نكن و عاشقی آغاز نكن!
خش خش ناله هر برگ به تو می گويد
فصل تو می گذرد عشق پس انداز نكن!
کجاموندی؟
بگذﺭ ﺍﺯ \" ﻧﯽ \"،
\" ﻣﻦ \" ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ ...
ﻭﺯ \"ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻫﺎ\" ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻴﻜﻨﻢ ...
ﻧﯽ ﻛﺠﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ ﻫﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ؟
ﻧﯽ ﻛﺠﺎ ﺩﺍﻧﺪ، \"ﻧﻴﺴﺘﺎﻥ\" ﺳﻮﺧﺘﻪ؟
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ \"ﻣﻦ\"...
ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ \"ﺭﺍﻭﻱ\" ﻣﻨﻢ ...
ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺍﻫﯽ،
ﻫﻢ ﻧﯽ ﻭ ﻫﻢ ﻧﯽ ﺯﻧﻢ ...
ﻧﺸﻨﻮ اﺯ ﻧﻰ، \"ﻧﻰ \"ﺣﺼﯿﺮﻯ\" ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ ...
ﺑﺸﻨﻮ ﺍﺯ \"ﺩﻝ\"...
\"ﺩﻝ\" ﺣﺮﻳﻢ ﺩﻟﺒﺮﻳﺴﺖ ..
ﻧﻰ ﭼﻮ ﺳﻮﺯﺩ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﻮﺩ ...
\"ﺩﻝ\" ﭼﻮﺳﻮﺯﺩ، ﻻﯾﻖ \"ﺩﻟﺒﺮ\" ﺷﻮﺩ
...تلـخ تـریـטּ تنـهــائیـωـتــــ وقـتے تـو بـه مـטּ ، בورتــریـטּ نـــزבیـکے !!!
مهدی
Delete Comment
Are you sure that you want to delete this comment ?