بابـا که شـدم ، به دُختـرم
پـول تو جیبـے نمیـدم (!)
تـا یـواش از پشـت سـرم بیاد
دستـاشو حلقـه کنـه دور گردنـم
موهاشـم بخـوره تو صـورتـم
در ِ گوشـم پـچ پـچ کنــه . . .
بگـه بابایـے بهـم پول میـدے ؟ داریـم با بچـه ها میـریم بیـرون
موهاشـو بزنـم کنـار .
ماچــش کنم ،
بگـم بـرو از جیبـم وردار بابایـے
به خاطـر دخترم هـم که شـده ،
" یه روزے" بـابـا میشم. . .