بوسه ای تقدیم لب کردی و من شیدا شدم
من سکوتی بی هدف بودم ولی غوغا شدم
دست تقدیر غزل با دل هم آوایی نمود
تا که از شیرینی لب بوسه ات معنا شدم
من پر از شعرم که شورت در درون انداختی
با نگاه مست تو همسو و هم آوا شدم
سر بر آن بالین مهرت می گذارم ؛ خوب من!
تا ببینی من چگونه؟ مست و بی پروا شدم
در پریدن های عشق از بلبل شیدا بپرس
تا بگويد از چه رویی؟ با تو من تنها شدم
من که خود در بام تو مست و غزلخوانم هنوز
در پس شعر و غزل، آواره ی ایمان شدم...
farzaneh
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟